دوش با حال خسته خوابیدم خواب صحرا و قلعه را دیدم خواب دیدم که آب ز کنداوا می دوید سوی کال و حیتاوا خواب دیدم شدم به قبرستان گویی رفتم محله ی مستان قبرها می شدند پیاپی باز اهل قبر چون پرنده در پرواز گاه رفتند این سو و آن سوی یاد کردند از محله و کوی چهره ها بود پریش و ژولیده جسم ها خسته بود و کالیده داشت هرکس هزار هزار حسرت که چسان رفت عمر ذی قیمت هر که دیدم شدی برون از گور ساکن قبرهای نزدیک و دور بال می زد رود به خانه ی خود تا ببیند آشیانه ی خود تا که می خواب ,خواب دیدم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تخفیف دونی طراحی سایت / سئو سایت دونکا چت|چت روم|چت|ناز چت|پرشین چت|عسل چت|چتروم دونکا Maybe 6bax معرفی محصولات متنوع دانلود جدید ترین بازی ها ترینر و اپدیت ها Apidl وبسایت رسمی میلاد علیزاده